زندگی نامه محمود اعتماد زاده (م.ا.به آذین)پدر ترجمه ایران، فعال سیاسی، نویسنده و مترجم نامدار معاصر
محمود اعتمادزاده در بیست و سوم دی ماه سال ۱۲۹۳ شمسی در شهر رشت به دنیا آمد. آموزش ابتدایی را در رشت، سه سال اوّل متوسطه را در مشهد و سه سال آخر متوسطه را در تهران ادامه داد. در سال ۱۳۱۱ جزو دانشجویان اعزامی ایران به فرانسه رفت و تا دیماه ۱۳۱۷ در فرانسه ماند. زبان فرانسوی را آموخت و از دانشکدهٔ مهندسی دریائی برِست(Brest) و دانشکدهٔ مهندسی ساختمان دریائی در پاریس گواهینامه گرفت.
پس از بازگشت به ایران به نیروی دریائی پیوست. با درجهٔ ستوان دوم مهندس نیروی دریائی در خرمشهر مشغول به کار شد. دو سال بعد به نیروی دریائی در بندر انزلی منتقل شد و ریاست تعمیرگاه این نیرو به عهدهاش گذاشته شد.
در چهارم شهریور ۱۳۲۰در جریان اشغال ایران و بمباران در بندر انزلی زخمی برداشت که منجر به قطع دست چپ اوشد چون افسر بودن مانع فعالیتهای ادبی و سیاسی او بود، از آن شغل استعفا داد.
سرانجام در بهار۱۳۲۳، به گفتهٔ خودش «رشتهٔ توان فرسای خدمت نظامی از گردنش باز شد» و به وزارت فرهنگ منتقل شد. سالهائی را به تدریس خصوصی زبان فرانسوی، تدریس ریاضی در دبیرستانها و کار در کتابخانهٔ ملی در دایرهٔ روزنامهها و مجلات گذراند. چند هفتهای هم در دورهٔ وزارت دکتر کشاورز، در سال ۱۳۲۵، سمت معاونت فرهنگ گیلان به عهدهاش بود.
در تقابل با فشار تنگدستی و تنگناهای تأمین زندگی خانواده، به کار ترجمه پرداخت. از آن پس تا آخر عمر زندگی او به فعالیت سیاسی و اجتماعی و به ترجمه و نویسندگی گذشت.
شهرت وی از زمان ریاست کانون نویسندگان آغاز شد. بهآذین فعالیتهای ادبی خود را از سال ۱۳۲۰، دورانی که قهرمان مجروح دوران جنگ بود، با انتشار داستانهای کوتاه خود آغاز کرد. نوشتهها و داستانهای کوتاه بیشتری در طول سالیان پسین به رشته تحریر درآورد و با ترجمه آثار بالزاک و شولوخوف و نگارش خاطرات و تجربیاتش از زندانهای دهه ۱۳۵۰، به حیات ادبی خود ادامه داد.
بهآذین، روز چهارشنبه ۱۰ خرداد ۱۳۸۵ بر اثر ایست قلبی در بیمارستان آراد تهران درگذشت.
فعالیتهای ادبی
روزنامه نگاری از نخستین عرصههای فعالیت ادبی او بود. نخستین نشریهای كه نوشتههائی از او را چاپ كرد مردان كار بود. در آن زمان او هنوز افسر نیروی دریائی بود و از آنجا كه كاركنان ارتش به كلی ممنوعالقلم بودند، ناگزیر نوشتههایش را به نامهای مستعار به دست چاپ مىسپرد. نام «م.ا. بهآذین» را در نشریهٔ مردان كار برای خود برگزید، و محمود اعتمادزاده بیش از ششدهه به این نام شناخته و خطاب شد.
در همین ایام با روزنامهٔ داریای حسن ارسنجانی نیز همكاری قلمی داشت مقاله مىنوشت، داستان مىداد، مصاحبه مىكرد. به مرور و با شناخت بیشتراز آرا و افكار ارسنجانی، راهش از او جدا شد و همكارىاش را با او قطع كرد. در اواخر دههٔ ۳۰ سردبیری مجلهٔ ادبی-اجتماعی صدف و هفتهنامهٔ كتاب هفته و نشریهٔ پیام نو را عهده دار شد.
در سالهای ۱۳۵۶ تا ۱۳۶۱ با مسئوليت وی هفتهنامههای سوگند، پیام نوین و اتحاد مردم منتشر شد. او همچنين سردبير فصل نامهٔ شورای نويسندگان و هنرمندان ايران بود.
آنچه او از همه بیشتر دوست مىداشت، نویسندگی بود. «من نویسندگی مىخواستم، نویسندگی، كشش دردناك هستی من». نخستین اثر او در سال ۱۳۲۳ به صورت مجموعهداستانی به نام پراكنده به چاپ رسید. كتاب بعدی، با موضوعهای اجتماعی و به سبكی واقع گرایانه، بهسوی مردم نام داشت.
نخستین رمان بلندش، دختر رعیت، در حال و هوای جنبش جنگل سیر مىكند و نقش پرند سخن از امید و زیبایىهای زندگی مىگوید. خانوادهی امینزادگان پس از آن كه دو فصلش در سالهای ۳۶ و ۳۷ برای نخستین بار در مجلهٔ صدف به چاپ رسید، ناتمام باقی ماند. مهرهٔ مار، شهر خدا و از آن سوی دیوار، داستانی ضد جنگ، از دیگر مجموعهداستانهای بهآذین در سالهای پیش از انقلاب ۵۷ هستند. مرگ سیمرغ، مانگدیم و خورشیدچهر، سایههای باغ، چال و بسیاری داستانهای كوتاه دیگر، از جمله شماری كه در مجلهٔ چیستا چاپ شدند، از دیگر آثار داستانی فراوان او در سالهای پس از انقلاباند.
بهآذین در عرصهٔ نمایشنامه نویسی هم قلم آزمود. نمایشنامهٔ كاوه (۱۳۵۵) گویای حدیثی باستانی با بیان و شگردهای هنری معاصر است.
پژوهش و فلسفه از دیگر عرصههای فعالیت بهآذین بود. قالی ایران (۱۳۴۴) نگاهی به پیشینهٔ قالی دارد و با دیدی پژوهشگرانه به فنّ قالىبافی، طرحها و نقشهای قالی، مناطق قالىبافی در ایران و چشم انداز صنعت قالی در ایران مىپردازد. در كتاب پژوهشىِ گفتار در آزادی (۱۳۴۷) به بررسی جنبههای مختلف مفهوم آزادی مىپردازد. در كتاب بر دریا كنار مثنوی دیدگاههای فلسفی خود را بیان مىكند.
به رغم علاقهٔ وافر به نوشتن، برای تأمین گذران زندگی تا حد زیادی از نوشتن دور شد و در یك «تصادف نیك» به طور جدی پای در عرصهٔ ترجمه گذاشت. ناگزیر پیشنهاد ترجمهٔ باباگوریو اثر بالزاك را پذیرفت و در كمتر از دوماه آن را تحویل داد.
از آن پس آثار بسیاری از نویسندگان بزرگ جهان (بالزاك، رومن رولان، شكسپیر، شولوخف…) را به فارسی شيوائی ترجمه كرد. وسواسش در انتخاب آثار، و روانی و دقت ترجمههایش، به او جای ویژهای در میان مترجمان مشهور ایران داده است.
بهآذين درباره وظيفهٔ هنر و ادبيات گفته است: "... كه میتوان و بايد به ياری هنر جامعه را دگرگون كرد و شاعران و نويسندگان در برابر مردم و تكامل اجتماعی متعهد و مسئول هستند..."
نوشته های محمود اعتماد زاده
پراکنده
بسوی مردم
خانوادهٔ امین زادگان (رُمان ناتمام(
دختر رعیت
نقش پرند
مُهرهٔ مار
قالی ایران
گفتار در آزادی
شهر خدا
مهمان این آقایان (۱۳۵۰، چاپ ۱۹۷۵، کُلن، آلمان(
از آن سوی دیوار
کاوه (نمایشنامه)
از هر دری
مانگدیم و خورشیدچهر
بر دریاکنار مثنوی
نامه هائی به پسر
ترجمههای محمود اعتماد زاده
بابا گوریو نوشتهٔ انوره دو بالزاک
زنبق درّه نوشتهٔ انوره دو بالزاک
چرم ساغری نوشتهٔ انوره دو بالزاک
ژان کریستف نوشتهٔ رومن رولان
جان شیفته نوشتهٔ رومن رولان
سفر درونی نوشتهٔ رومن رولان
زمین نوآباد نوشتهٔ میخائیل شولوخف
دُنِ آرام نوشتهٔ میخائیل شولوخف
شاه لیر نوشتهٔ ویلیام شکسپیر
هملت نوشتهٔ ویلیام شکسپیر
مکبث نوشتهٔ ویلیام شکسپیر
استثناء و قاعده نوشتهٔ برتولت برشت