ستاره فرمانفرمائیان فرزند عبدالحسین میرزا فرمانفرما و از فعالان اجتماعی ایران و از شخصیتهای برجستۀ بینالمللی است و سالها ریاست سازمان مددکاری اجتماعی ایران را در دورۀ پهلوی برعهده داشت.
پدر او عبدالحسین میرزا فرمانفرما از نوادگان قاجار بود و دارای هفت همسر. اولین همسر او عزّتالدوله دختر مظفرالدین شاه قاجار بود و مادر ستّاره به نام معصومه همسر سوم او محسوب میشد. دکتر مصدق نیز خواهرزادۀ پدر ستاره بود. او همچنین خواهر ناتنی کوچکتر مریم فیروز، که از فعالان سیاسی و رهبران حزب توده ایران پیش و پس از انقلاب بود، میباشد.
ستاره تا سنین نوجوانی در ایران تحصیل کرد و پس از فوت پدر و با اجازۀ برادر و مادر خود برای ادامۀ تحصیل راهی آمریکا شد. در آنجا به تحصیل در رشتۀ جامعهشناسی روی آورد و پس از پایان تحصیلات در همانجا ماند. سپس با یک دانشجوی هندی ازدواج کرد و آنها دارای فرزندی به نام میترا شدند. ولی به علّت نیافتن شغل برای شوهرش در آمریکا وی به هند بازگشت و پس از مدّتی از ستاره جدا شد و این اوّلین و آخرین ازدواج ستاره بود.
ستاره از همان نوجوانی غمخوار، سنگ صبور و چاره ساز بود. او در همان روزگار شوکت فرمانفرمائي هم در قصر بزرگشان محرم خدمه و کارکنان بود و هنوز جوان بود که اجازه گرفت تا همراه همسر سفير آمريکا در تهران [که گروهي از همسران ديپلمات هاي مقيم تهران را براي کارهاي خيريه گرد آورده بود] به گودهاي جنوب شهر برود که هزاران تن در حاشيه برکه اي از لجن و انواع بيماري ها، آن جا مي لوليدند. خانم دريفوس که يک داروي زخم سر [کچلي] از آمريکا با خود آورده بود، ستاره را دستيار گرفت؛ آن دو گاه تا نيمه هاي شب با دستکش هاي سفيدي در دست به مداواي فقيران مشغول بودند.
ستاره کلاً مدّت ده سال در آمریکا ماند و سپس به ایران بازگشت و توانست با کمک عدّهای از درباریان و خانواده خود مؤسسه را در ایران تأسیس کند. از فعالیتهای مؤسسه آنها تربیت مددکاران و فرستادن آنها به خارج از کشور برای ادامۀ تحصیل٫ تأسیس خانههای سالمندان و دیگر مراکز بهزیستی در ایران بود.
وی در راه احقاق حقوق زنان ایرانی بسیار تلاش نمود و حتی ملاقاتی نیز با محمدرضا پهلوی داشت.
از دیگر اقدامات ماندگار او تأسیس مراکز رفاه در محلّههای فقیرنشین و حاشیه تهران بود که به کودکان و خانوادهها کمکمیکردند. او همچنین اوّلین کسی است که سیستم آموزشی مهدکودکها در ایران را براساس اصول تربیتی مدرن تغییر و تحوّل داد.
"مدرسه عالی مددکاری اجتماعی" بعد از چند سال فعالیت با مجوز وزارت علوم به دانشگاه ارتقا یافت و از طریق کنکور سراسری در دو مقطع لیسانس و فوق لیسانس دانشجو جذب میکرد. این مدرسه و شاگردان ستاره فرمانفرماییان خدمات اجتماعی و حمایتی بسیاری را در پرورشگاهها، محلههای فقیرنشین، مدارس، زایشگاهها و درمانگاهها تعریف و اجرایی کردند.
شاگردان فرمانفرماییان با نظارت او در محله روسپیخانههای تهران ـ شهرنو ـ درمانگاه و محلهای ویژهای برای ارائۀ خدمات بهداشتی و درمانی به زنان روسپی راهاندازی کرده بودند و در آتشسوزی بزرگ این محلهدر دهه چهل، در مهار آتش به مأموران آتشنشانی کمک کردند.
ستاره فرمانفرمایان در سالهای دهۀ ۵۰ و ۶۰ میلادی، به دعوت سازمان ملل متحد، برای اجرای طرحهای مددکاری اجتماعی در خاورمیانه به عراق و پس از آن به مصر، سوریه و لبنان سفر کرده بود.
دانشگاه هاروارد نام ستاره فرمانفرماییان را به عنوان یکی از زنان پیشرو در علم مددکاری در لیست "زنان تأثیرگذار تاریخ آمریکا" قرار دادهاست. او خاطرات زندگی و کار حرفهای خود را در کتابی با عنوان "دختری از ایران" منتشر کرد که این کتاب در ایران بارها تجدید چاپ شد.
در شروع انقلاب اسلامی ۱۳۵۷ و در نخستین روزهای اعدامهای پس از انقلاب، توسّط عدّهای از دانشجویان مذهبی افراطی که به آنها بورس تحصیل در خارج از کشور توسّط مؤسسۀ ستاره داده نشده بود و یا در امتحانات پایان ترم به آنها نمرۀ قبولی داده نشده بود، برای وی پروندهای شامل ۱۱ اتهام تهیّه شد. از جمله اختلاس، همکاری با اسرائیل، همکاری با دربار و.... ولی ایشان به کمک آیتالله سید محمود طالقانی از مرگ رهایی یافت و توانست به کمک ایشان از کشور گریخته و به انگلستان و سپس به آمریکا برود.
سه مرد زندگي ستاره را ساختند. عبدالحسين ميرزا فرمانفرما پدرش، دکتر جردن، اولين کسي که مددکاري را به او شناساند و ديگري مهاتما گاندي که وي در عمل شناخت. اولي به او جرات پرواز داد، دکتر جردن به او راه دانستن را آموخت و الگوي گاندي برايش در عمل همه آن جرات و غرور را معنائي مردمي بخشيد. چنين بود که يکي از دخترهاي کوچک فرمانفرما، چندان که سايه پدر از سرش پريد، ماجراجوترين فرزند از ۳۲ نفر دختر و پسر فرمانفرما شد.
وی ساعت ۱۲:۳۶ روز چهارشنبه سوم خرداد ۱۳۹۱ هجری شمسی مطابق با ۲۳ میسال ۲۰۱۲ میلادی، در لس آنجلس و در سن ۹۱ سالگی در گذشت.
مددکار بايد به هر کاري تن بدهد تا اجتماعش را بهتر کند. اين آدم ها اشتباه مي کنند که فکر مي کنند با تغيير حکومت يا دولت و از راه سياست بايد جامعه را بهتر کرد. نه، اين درست نيست. بايد رفت و از ته ته جامعه شروع کرد. بايد ريشه هاي درد را شناخت وگرنه يک روز قاجار، يک روز پهلوي يک روز هم جمهوري... در اتاق هاي تهران نشستن فايده ندارد. هيچ اتاقي فايده ندارد، ميز آدم را تنبل مي کند. بايد رفت در اين حلبي آبادها در جائي که پشتي ندارد نشست و از اين مرد جوان پرسيد چرا اين قدر بچه درست مي کند. بايد به زن ها نه گفتن را ياد داد. بايد به مرد ها ياد داد که محبت و مردانگي به سيلي نيست که به گوش زن و بچه شان مي زنند. براي اين کار اگر لازم است بايد در مسجد نشست، اگر لازم است بايد به شهرنو رفت، بايد نترسي اگر تمام تنت شپش بگذارد، اگر نگذارد که نمي فهمي شپش يعني چي. اگر روغن شيطان نماليده باشي بر پوست کسي چه مي داني سوزش يعني چه.
تحقیق، ترجمه و گردآوری | گروه شغل و بازار کار مسیر ایرانی |
سایر چهره ها و افراد موفق حوزه خدمات اجتماعی | چهره ها و افراد موفق سایر حوزه ها |
|
مسیر ایرانی
برنده مردمی جشنواره وب ایران سال 1393 |